این سارایی که الان اینجا نشسته و مینویسه و با غم و شادی های زندگیشُ میگذرونه
نتیجه آرزوها و خواسته های ده سال گذشته ش هستش...
تمام رؤیاهایی که توی هجده سالگی برای ده سال آینده م ترسیم کرده بودم زندگی امروزمُ میسازن....
لحظه به لحظه غم و شادی هام...
شاید که نه حتمن با چیزی که توی هجده سالگی آرزوشو داشتم خیلی متفاوتم
حتمن متفاوتم که نگاه به گذشته حسرت به دلم میشونه
حسرت کارهایی که کردم و نکردم...فرصتهایی که سوزوندم و استفاده کردم...حرفهایی که زدم یا نزدم!
ولی این سارای الآن حاصل همۀ این حسرت ها و راضی بودن هایِ از گذشته س!
و همین سارا میشه گذشته ای برای روزهای بعدم...
برای ده سال آیندم...
من برای ده سال آیندۀ زندگیم خیلی آرزوها دارم مثلِ همه!
ولی به نظرم مهمترین ش یک چیزِ!
آرزو دارم ده سال آینده عبارتِ "ای کاش" توی زندگیم جایی نداشته باشه...
هر چه هست تلاش برای بهترُ بهتر شدن باشه و نه سرزنشی برای روزهای از دست رفتم...
یاعلی