مـ ــانـــ ـــده تـا پــ ــروانــ ــگی

دلخطــ ـی هایـــ َــــم
مـ ــانـــ ـــده تـا پــ ــروانــ ــگی


ســ ـــ ــلام
نام کوچک خداست...

------------------------------
جایی برای نوشتن در خلوتُ سکوت...

-----------------------------

اینجا "دلــــــــــــــــــخطــ " است
لطفا "دستــــــــــــــخطــ " نذارید...


-----------------------------

«هذا من فضل ربی»

----------------------------

«الهی و ربی من لی غیرک...»

---------------------------
گر اسیر روی اوییـــ نیست شو پـــروانه شو
پای بند ملک هستی در خور پروانه نیست

----------------------------
"اکثر" مطالبی که اینجا میخونید از خودمه
خــوب و بــدش رو بهم بگید

هرگونه برداشت "دلــانه" مجاز است...
هرگونه کپی پیگرد "انســـــانی" دارد...

یه چند وقتیه یه موضوعی داره رسمن آزارم میده!

هی میخاستم ازش فرار کنم ولی خب انگار فقط با نوشتنِ ش هست که آروم میشم...

++اگه حساسید نرید ادامه مطلب...چیزای خوبی ننوشتم:|



من مرتضی پاشایی رو نمیشناختم
نه صداشُ نه چهرشُ نه هیچ آهنگ کاملی ازش شنیده بودم...
فقط یه بار تو تی وی دیده بودمش یکی گفته بود این پاشایی خوانندهَ س.
بعد مرگش هم آه جانسوز نکشیدم ُ اشکی هم نریختم
چون هر کسی یه جوری بلخره میمیره...
خیلی زود خبر فوتشُ شنیدم و یه فاتحه و والسلام...
ولی یه چیزی حال منُ بد میکرد... دلیل مرگش!

من هرگز اهل وبلاگ خونی افراد سرطانی نیستم و مثل بی بی یا یسرا هم در موردشون نمیدونم!
فقط یه نفر رو میشناختم که بعد ها فهمیدم سرطان خون داره
یادمه یه بار که قرار بود پیوند مغز استخوان بگیره من چقدر بی اختیار گریه کردم...

آدمایی که تو اوج زندگیشون به این بیماری لعنتی مبتلا میشن و فوت میکنن رو هممون شاید خیلی دیدیم!:|
اگه اون آدم یه جوون باشه بیشتر دل میسوزونه...
اگه بچه باشه دیگه دهشتناکِ!
هفته پیش یه بازارچه خیریه ای برای کودکان سرطانی برگزار شده بود
از طرف یه بیمارستان فوق تخصصی این بیماری!
چیزهایی که اونجا دیدمُ شنیدم یه هفته َس داغونم کرده...
مسئولین اون بیمارستان داشتن یه کار خیریه رو مدیریت میکردن
برای بچه هایی که پزشکان کلن ازشون قطع امید کردن
و خواسته بودن که برای این بچه ها اسباب بازی بخر تا اینقدر بازی کنن که توی آرامش بمیرن...
چون دیگه هیچ دارویی جوابگو نبود براشون و اثر نمیکرد...

وقتی میگ اگه بچه باشه دهشتناکِ منظورم همینه...
اون بچه هیچی از زندگی نفهمیده!
به آرزو داشتن نرسیده
مدرسه نرفته
از دنیا سهمش شده یه اتاق سفید استریل
و از تکنولوژی فقط دستگاههای پزشکیشُ دیده ...

این بچه ها دارن روزهایی رو با بدترین دردها میگذرونن که
من ِ بیخیال از اونا به فکر دوباره ارشد خوندن بودم...
 به فکر ست کردن وسایل اتاقی بودم که اونا هرگز نداشتنش...
به فکر تولد دوستانی بودم که اون حتا معنیشون رو نمیدونه...

+هر روز سر درد بیمارستان آنکولوژی امیر یه پلاکارد از فوت چنتا ازین بچه ها نصب میشه...
نمیدونم دلیلش چیه یا حتا به کی مربوط میشه...
ولی همین قدر میدونم که به قدر یه دعا برای سلامتیشون گردنم حق دارن...

++ببخشید بابت ای حرفا...

یاعلی


  • سارا سادات

نظرات (۲۸)

سلام ساراسادات جان...
ممنون...
پاسخ:
سلام بروی ماهت دخمل!

بیشتر پیشمون بیا دلمون تنگ میشه...لپ همینم بکش از طرف من!::)
نه که وردلم بودی نفهمیدم نت نداشدی !!
شوخو خودت گفده بودی بهم:))
پاسخ:
عههههههههههههه ور دلم نبودی!؟^_^
بودی ها:)
  • بنای با ثوات
  • هرچند دیره دیگه....ولی دیگه شبتون خوش..:)))
    پاسخ:
    الان دیگه باید بگم صبتون بخیر!:))
    ...!
    دلتنگی ها براتو فراوونه بانو
    یه چند وقتی نبودنمو بر ما خورده نگیرید
    به یادتونیم
    پاسخ:
    به به به
    روزمون بخیر شد...
    ببین کیا اینجان!
    خوبــــــــــــــــــــــــــــــــــی گل جان؟!

    دانشجو شدی تحویل نمیگیری هوم؟!
    ...:)
    پاسخ:
    :)))

    +خوبی یلدای عزیزم!؟
    چه کم پیدایی  شما!:|
    عی بابا عـی بـابـا عـــی بــــابـــــا

    اصن چرا تو نت نداشدی ؟؟
    اصندشم چرا اینخده ساکت شده بودی هان ؟؟
    اصندشم از هنرات من عسک می خام بدخوووول :(((

    پاسخ:
    آجی؟
    واقعن تو الان باید این چیزا رو بفهمی؟!
    هووووووووووووووم؟!

    +چشم عزیزم سمعن و طاعتا:)
    اع اینجوریاس پس خوب کردی کل انداختی دمت گرم
    آمار وب؟ هیش خبری سودایی رفته نالاحند شدم تو نبودی نالاحند شدم یسرام ک خیلی کمه... دیگ چی بگم ک خودت بهتر میفهمی
    شبت بخیر سید جونی و ایضن یسرایی

    پاسخ:
    تا قبل نبودنم با سودا حرف زدم...
    میادش ایشالله...
    فدی تو بشم که ناراحنت کردیم:(

    +برو بخاب عسیسم...خوب بخابی...شبت خوش!:))
     +یسرا شبت خوش:)
    یسرایی این چن روزه من ک دائم الانلاین بودم تخریبن میدونستم میحرفیدیم
    بوگو عزیزم بوگو من میشنوم
    فک کن سید میخواد بخوابه بهد ما تازه سرش خراب شدیم :دی
    پاسخ:
    خب شما دوتا که بودین چرا بهم صفا ندادین دلتون تنگ نشه!؟
    ببینم عامار نتُ بدین ببینم چه خبر بوده هووووووووووووووووووووم!؟

    نه خوبه بعد چن روز خوبه هسدین ولی خب من 5 مین دیگه خاموشی میزنم هنو واقعه ها رو نخوندم ایضن 3 روزه پای لپ نبودم چشام درد گرفتن
    ایشششششششش بیجمبهَ ن چقد یادشون رفته روزی 16-17 ساعت پای نت بودم...:|
    سیـــــــــــــــــــــــــــــــــــد واقعنی کل انداخته بودی؟ فک کردم شوخو بود یعنی دستم بهت و ایضن اونی ک باش کل انداختی برسهههههههههههههههههههه ب 10 قسمت نامساوی تخسیمتون میکنم دههههههههههه
    پاسخ:
    عاغا حیثیتی بود خوووووووووووووووو
    اخرشم اون یکی باخید من بردم نت وصل شد:))
    یه همچین دخمل سرتقیَ م من...بابا کل نمینداختم کلن وصل نمیشد بدتر بوددددددددددددددددددددد:)))))
    سلاااااااام یسرایی
    اوهوم متأسفانه داره
    تخصیر بشه هاس دیگ هی میگم نذارید برین دلمون میگیره بدجووووور باورشون نمیشه باور کنید تعارف نمیکنم چون ی جورایی دروخه بعضی وختا از دلتنگی بدترم میشه میزنه ب اپسردگی
    پاسخ:
    ای جان
    خب من تخصیر خودم نبودم شارژ نتم تموم شد بعدش کل انداختم که نه من موتاد نه اصن این وصله ها بمن نمیچسبه ُ اینا:))

    شرمنده هات
    سیـــــــــــــــد دیگ از این کلا نندازیا اهصاب ندارما باووووووووشه؟ (وووی چ خشن سید با محبت بوخونش میشه؟) :دی
    وووووووووووی دیگ نگی از این حرفاها مخ خولدن چیه؟ شما سیدجونی خودمونی پستاتم رو سر ما جا داره من میگم شوما بوگو چشم :دی
    پاسخ:
    مجبور بودم حسنایی میفهمی مجبوووووووووووووووور! مسئله حیثیتی بود...

    البته فک کنم امشب قشنگ تابلو شدم موتادم:)))))

    چشم میذارم شوما نخوندی َ م نخوندی:))
    از فردا ایشالله...
  • بنای با ثوات
  • حسنایی دل تنگی واگیر داره..منم درگیرشم..لامصب هی دوست دارم با یکی بحرفم ولی نمی دونم چی بگم..:|
    گوشیمم خراب شد...:((
    پاسخ:
    اوخی...ایشالله دلتون فراخ شه

    گوشیت چرا خراب شد؟ چیکار کردی باهاش مگه؟!^_^
    خرابکاری!؟
    باوشه منتظیل میمونیم
    چ کلی متبجه نشدم؟
    منم دیروز دلتنگ بودم شدید اصن ی وعضی هیشکدوم نیستین آدم دلش میگیره
    پاسخ:
    خدا نکنه دلت بگیره عسیسم:))

    سر نت نیمومدن:)

    من ننویسم میمورم نگران نباش بزودی راه میفتم باز مختونُ میخورم:)
    خیلی خوبه ک هستی
    شکر
    حالا بنویسی بهدرم هس :دی
    پاسخ:
    فدایت...
    ایشالله فردا...
    الان کلی پست نخوندۀ دوستان هسد که باید بخونم ...بعدم نمیشه زیاده روی کنم خخخخخخ

    حسنا عجب کَــــلی انداختمااااااااااااا...:))

    تو خوبی عزیزم!؟
    دلم برات تنگ شده بود:)
  • فیروزه ای
  • سارا؟
    سارا!
    سارااااااااااااااااا
    پاسخ:
    جان دل سارا فیلوزه ای جونم؟!
  • فیروزه ای
  • ساراااااااااااااااااا
    پاسخ:
    جاااااااااااااااااااااااااااانــــــَم؟!
    سید جاااااااااااان خوبی؟ کوجایی؟ حنیستید آدم حال خوبی نداره
    پاسخ:
    خوبم شکر...
    هستم زیر طاق آسمون...
    الان اومدم:))
  • بنای با ثوات
  • بی بی آدرس اونایی که گفتیرو می خوام..من فقط چند تاشونو خوندم...بقیه رو پیدا نکردم...
    سارا فک کنم نت نداری...زودی بیا که خیلی سوت و کوره..:|
    پاسخ:
    بی بی جوابگو باش عزیزم!

    نوچ نوچ دارم !

    این چی میشه؟؟؟؟؟؟ ببخشیدا
    پاسخ:
    بله که میشه عزیزم!
    فرستادم برات!:)
    فارسی میخوام وقت ندارم بشینم انگلیش بترجمم :|
    پاسخ:
    اونایی که دادی لاتین بودن خب!
    شرمنده  بی بی کاش یه اس بهم داده بودی من نت نبودم:(
    موچکرم موچکرم :)
    پاسخ:
    خب خداروشکر...
    خواهش عزیزم:)
    معلومه که نه
    ولی از درد من خیلی کم شده
    پاسخ:
    کاش یه چیزی هم درد منُ کم میکرد...
    از نیمه شب با گریه بیدار شدن ها...
    منم باید برا بار هزارم رو وبلاگ مایا فاطمه امید مهدی کلیک کنم انگار باور نکردم رفتنشون رو
    بار هزارم باید رو وبلاگ فدرا سایه هیپوفیس و ... کلیک کنم تا یادم بیاد دارن چه دردی می کشن
    بقئل ساره شاید خودآزاری باشه اما....
    پاسخ:
    بی بی با این کار دردی هم ازونا کم شده!؟
    اینکه چند نفر روی وبشون کلیلک میکنن تو کم شدن دردشونُ خوب شدن مریضیشون اثری هم داشته!؟:|
  • فیروزه ای
  • :(
    دیروز دوباره وبلاگ مایا رو میخوندم...
    وبلاگ فاطمه...
    حداقل هفته ای یک بار باید سر بزنم به وبلاگ رفته ها تا بدونم چقدر سختی کشیدن
    باید گریه کنم
    نمیدونم چرا
    شاید خودآزاری...
    نمیدونم
    سخته
    خیلی سخت
    پاسخ:
    من هیچ وقت نخوندم...نمیدونم چرا!

    همونی هم که میخوندم نمیدونستم بیماره و هیچ چیز خاصی از مریضیش نمینوشت

    بعدها فهمیدم...
    خدا این مریضی رو از رو زمین ورداره بحق 5تن.

    پاسخ:
    آمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
    یا رب العالمین...
    شایدم خداحافظی میکنی با کسی که تو ازش ی دنیا محبت گرفتی
    پاسخ:
    چه فرقی میکنه...
    آدم به کسی محبت میکنه که ازش محبت دیده باشه...
    خیلی درد داره ک عزیزترین کست جلو چشات زجر بکشه بدبختی اینه ک فوت ی نفر شدید ب همم میریزه... ب قول تو مام ی حقی داریم و دعای خیلی زیاد یکی از اون حق هاس... اللهم اشف کل مریض بحق محمّد و آل محمّد
    پاسخ:
    آمین...

    من تازگی ها عزیز و نزدیکم نباشه بهم میریزم:|
    یاد زهرای خودم افتادم...
    چقدر حیف بود... حیف...
    :(
    پاسخ:
    ایشالله برسه یه روزی که شرِ این بیماری کلهم کنده بشه...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">