مـ ــانـــ ـــده تـا پــ ــروانــ ــگی

دلخطــ ـی هایـــ َــــم
مـ ــانـــ ـــده تـا پــ ــروانــ ــگی


ســ ـــ ــلام
نام کوچک خداست...

------------------------------
جایی برای نوشتن در خلوتُ سکوت...

-----------------------------

اینجا "دلــــــــــــــــــخطــ " است
لطفا "دستــــــــــــــخطــ " نذارید...


-----------------------------

«هذا من فضل ربی»

----------------------------

«الهی و ربی من لی غیرک...»

---------------------------
گر اسیر روی اوییـــ نیست شو پـــروانه شو
پای بند ملک هستی در خور پروانه نیست

----------------------------
"اکثر" مطالبی که اینجا میخونید از خودمه
خــوب و بــدش رو بهم بگید

هرگونه برداشت "دلــانه" مجاز است...
هرگونه کپی پیگرد "انســـــانی" دارد...

از سری متنهای خیلی خیلی طولانی

ولی بخونیدش...شده روزی یک خط!:)


توی دوران مدرسه اون اوایل

توی بعضی شرایط نسبتا سخت و به نظر همون موقع هامون بغرنج 

وقتی که از همکلاسیهام جمله معروفِ "ای کاش من پسر بودم"

رو میشنیدم برام خیلی تعجب انگیزناک بود!

چون من هیچوقت حس نکرده بودم دوست دارم پسر باشم!

توی اون مواقعی هم که نیازی به پسر بودن بود داداشم یا بابام بودم که اون کار رو انجام میدادن برام!

من تمام کودکیم رو با برادرم هم بازی بودم و پا به پاش بازی های پسرونه رو بلد بودم ولی دوست نداشتم پسر باشم!

بابام قهرمان شماره یکِ زندگیم بود ولی دوست نداشتم در آینده مرد باشم!

بر عکس دوست داشتم مثه مامانم باشم و بتونم عروسک و جینگیلی جات داشته باشم

من ساعتها جلوی آینه مینشستم و موهام رو شونه میزدم و مدلهای مختلفی میبستم و ازین کار لذت میبردم!

یک عالمه لاک و دامن و وسایل دخترونه داشتم و از دختر بودن لذت میبردم!

شاید دلیلش تعریفهای خیلی قشنگ مامانم از بدنیا اومدنم بود!

شاید اینکه همه با یه شعفِ خاصی از گریۀ از سر خوشحالی بابام در لحظه بدنیا اومدن من تعریف میکردن

و اینکه بابام با شادی گفته منم دختر دار شدم...

شاید هم این بوده که وقتی توی خونه کوچکترین آخی میگفتم همه خونواده با حراس و نگرانی میومدن سراغَ م

که ته تقاری خونه که از قضا دختر هم بوده چش شده!

خلاصه اینکه من تا قبل شنیدن اون عبارت توی مدرسه هیچوقت آرزو نکرده بودم که پسر باشم...

شاید چون به اندازه داداشم موقعیت و آزادی داشتم

من 11 سال ژیمناست بودم و از یه جایی به بعد همیشه تو رده سنی خودم بهترین بودم

والیبال بازی میکردم و عضو تیم مدرسه و ناحیه بودم

از بچگی پا به پای داداشم پیش میرفتم!

المپیاد شرکت میکرد و توی جشنواره های ثبت اختراع حضور داشتم

و توی کوهنوردی پا به پای بقیه پسرا و مردا میرفتم تا قله!

ولی در عین حال بشدت ناز نازی بودم!

و یه عالمه عروسک و خنزرپنزر دخترونه داشتم!

توی دوران راهنمایی یک همکلاسی داشتم که بشدت پسرونه بود...

رفتارهاش حرف زدناش لباس پوشیدن هاش و همیشه موضوع اینکه از یه تاریخ به بعد میرم مدرسه پسرونه پای صحبت حرفاش بود!

من درکش نمیکردم چون دوست داشتم دختر باشم!

نمیگم هیچوقت شکایت نکردم چرا گاهی پیش اومده از بعضی اتفاقات دخترونه ناراحت باشم ولی

هیچوقت زیرآب دختر بودنَ مُ نزدم...

من یه کشو پر لاک و لوازم آرایش و جینگی لی جات دارم و همیشه لباس های شاد میپوشم!

و همیشه به خندون و پر سر وصدا بودن معروفم!

در حالی که!

بیرون از خونه و در حضور نامحرم بشدت روی حجاب و رفتارم حساسم و بشدت مغرور و بداخلاقم در مواقعی...:)

من دختر بودن رو ضعیف بودن یا ضعیف بودن رو به واسطه دختر بودن بلد نیسم

من از کار با میخ و چکش و چوب لذت میبرم و خیلی خوب میتونم از پس کارهام بربیام

ولی وقتی کمدم به دریل کاری احتیاج داره داداشمُ صدا میکنم و تهش بخاطر بی ظرافتی تو کارش بهش غر میزنم

اونم میگه خب تو که بلدی خودت درسش میکردی و من بهش میگم کارای زوری با تو ظرافتش با من!:)

من بلدم تنهایی یه خونه رو جمع کنم و اسباب کشی کنم ولی جمع کردن وسایل گنده رو میسپارم به مردا و خودم میرم سراغ بسته بندی وسایل کابینت و دکوری ها

من بلدم پنچری بگیرم ولی ترجیه میدم کنار بایستم و این کارُ بسپارم به مردا!

من بلدم شوفاژ رو هواگیری کنم ولی ترجیح میدم صدای بابام بزنم تا این کار رو انجام بدن و هزار تا چیز دیگه!

پاش بیفته از پس کل کارام خودم برمیام ولی وقتی که مردی کنارم باشه کارای زوری رو میسپارم به اون و بهش تکیه میکنم و

خودم دست به هیچی نمیزنم!

دختر بودن به نظر من یه موهبتِ که خدا به دخترا داده تا مثه خودش مزه خلقت رو بچشیم...چیزی که مردها از درکش عاجزن!

اونم خلقت انسان...

دخترا میتونن مهربون باشن و دنیا رو بهشت کنن چیزی که ظریف مردها نمیتونن به اندازه خشنترین دخترها از پسش بر بیان!


شاید قبلتر ها وقتی میشنیدم که حدیث داریم دختر رحمتِ پسر نعمت بهم برمیخورد ولی الان میدونم خونه ای که توش دختر هست ینی چی!


من همون قدر که دخترم و اداهای دخترونه دارم و نازنازیَ م ولی هیچوقت به هیچ پسری اجازه ندادم پسرخاله شه!

نازُ ادام برا توی خونهَ س ... روزی نیست که از سرُ کول مامان بابام بالانرم و هزار و دوتا ماچشون نکنم!

هیچوقت به پسر غریبه ای اجازه ندادم اسمَ م رو صدا کنه در حالی که همیشه با اسم اصلیم نوشتم...


درسته که بعضی جاها پسرها راحتترن ولی این دلیل به مزیتشون نیست

درسته که با یه تیشرت توی تابستون گشتن خیلی خیلی راحتتر از پوشیدن مانتو و شلوار و روسریِ چه برسه به اینکه به این ترکیب چادر هم اضافه بشه!

درسته که پوشیدن یه کاپشن شلوار توی روزهای برفیِ بارونی زمستون و تمیز برگشتن به خونه خیلی آسون تر از تمیز نگه داشتن چادرِ!

ولی مروارید رو توی صدف نگه میدارن... منم قدر مروارید بودنَ م رو میدونم...

درسته که دوش ده دیقه ای خیلی راحتتر از دوش یه ساعته و شستن موهای بلنده ولی من موهای بلند دخترونه رو دوست دارم!

براینکه تا دلتون بخواد دل مرداس که برای موهای بلند دخترونه ما میتپه و تا هست شعر عاشقونه در وصف موهای بلند دخترونه منِ

آخه کدوم آدمی دیدین عاشق موهای کم پشت یه مرد بشه و براش شعر عاشقانه بسراید!؟:)

درسته که موهای من زیر چادر و روسری خراب میشن و شاید توی هم گره بخورن

ولی همین موهای بلند آرزوی انگشتهایی هستن که میخان گره هاش رو باز کنن!


خلاصه اینکه من یه دخترَم و بشدت از خداوند بابت دختر بودنَ م ممنونم چون میدونم چه گوهر گرانبهایی رو بهم هدیه کرده!:)


+الان نیان بگین نفست از جای گرم درمیاد و سختی روزگار نچشیدی تا دلت بخاد پسر باشی که میگم چشیدم ولی نفسم از جای گرم درمیاد

چون پشتَ م به خدا جونم گرمه!


++نیاین بگین پسرا خیلی آزادی دارن و دخترا ندارن که میگم من شاید خیلی بیشتر از صدتا پسر آزادی دارم چون توی آغوش خدا جونَ م!


+++ خلاصه اینکه نیاین توجیه و تفسیر بیارین که دارَم اشتباه میکنم که منم یه ان قلت حتمن براتون میارم!:))


++++ دموکراسیَ م نداریم!


+++++ اینم بگم اگه پسرا به خودشون بود دختر میشدن!


+++++ببخشید خیلی طولانی شد!



یاعلی

  • سارا سادات

نظرات (۱۵)

به قول یک خانم محترم ؛

سالهاست زن بودن را فراموش کرده ام! در عوض راننده خوبی شده ام! حسابدار خبره، مأمور خرید زرنگ، مدیر توانمند، باربر قوى، استراتژیست باهوشى شده ام!
اما دیگر خودم نیستم!

مدت زیادی است که در خودم گم شده ام!
چه کسی مرا به عرصه های مردانه کشاند؟! در حالی که شانه هایم، بازوانم و زانوهایم هنوز زنانه اند!
هنوز برای مرد شدن ساخته نشده ام!

افسوس که ناآگاهانه مدتهاست به مرد بودنم افتخار می کنم!

فراموش کرده ام که زن بودن اوج افتخار است!
صبرم، عواطفم، هنرم ارزشمندتر از چیزهایی است که به دست آورده ام!

دلم برای نوه هایم می سوزد، چه کسی می خواهد به دخترانم مادر بودن را بیاموزد!

خانه ها بی مادر شده اند!
مردان دیگر نگران هزینه های زندگی نیستند! نگران خرید، دیر رسیدن بچه ها، آینده خانواده و ... نیستند!
به لطف مرد شدن ما آنها فرصت زیادی برای سرگرمی پیدا کرده اند!

بهشت زیر پایمان بود! ولی اکنون در جهنم دوگانگی می سوزیم؟!
دلم خیلی برای زن بودنم تنگ شده است.

تقدیم به بانوان سرزمینم
پاسخ:
دقیقن از روزی که زن بودنمون رو فراموش کنیم توقعات مردانه دیگرون هم ازمون میره بالا
و اگر اونموقه شونه خالی کنیم انگ ضعیفی بهمون میخوره و مجبور میشیم تا تهش بریم...


+دختر بودن به ما اجازه میده درس بخونیم و هر رشته ای رو که دوسش داریم انتخاب کنیم نه اون رشته ای که صرفا درامد خوبی داره
و مجبور باشیم حتمن بریم دنبال کار چون هزینه های یه خونه به عهدمونه...
میتونیم درس رو بخاطر دانشش بخونیم و رشد کنیم و اطرافیانمون رو رشد بدیم!
بشرط اینکه شرط اول " دختر بودن و دختر ماندن" رو فراموش نکنیم!

++ممنون از این نقل قول خیلی مناسب :) :*
وووووی سارا این چیه؟
"اینجا مطلق به خودتونِ"
متعلق مجید جان، خخخخخخخ
پاسخ:
خخخخخخ چشام البالو گیلاس میچیده!:)))


میشه درستش نکنم!؟

درضمن من سارام نه مجید ^_^
من همیشه از خانم بودنم راضی بودم و هستم
در همه عمرم حتی یک مزاحم تلفنی نداشتم
هیچوقت شکر خدا کسی اذیتم نکرده
فکر میکنم یک بخش زیادیش به رفتار خودمون برمیگرده
که مردم چطوری باهامون تا کنن.
نه به اینکه جنسیتمون چی باشه
یا اینکه پشت یک جنسیت دروغی قایم بشیم
و با بقیه با خیال راااااحت رابطه بگیریم.

+ ممنونم از وقتی که در اختیار من قرار دادین. :) :*
پاسخ:
اول از همه شما که بسیار بسیار بسیار خانومی و ما هم از مصاحبت با شما بسی لذت میبریم همیشه:)))))

دوم خدا رو شکر که راضی ای...چون حس رضایت نصف موفقیتِ!:))

سوم بله منم موافقم من میدیدم کسایی که توی محیطای مجازی مثل چت روم ها با اسم پسرونه عضو میشن!
در صورتی که همه چی بر میگرده به نحوه برخورد خودمون...

چهارم اینکه اینجا مطلق به خودتونِ ممنون که نظرتُ گفتی:))))))))))) :*
الانم دوس دارم باشم گاهی

تا نصف شب بزنم از خونه بیرون زیر باروون
یا مثلا یهو زنگ بزنم خونه بگم سلام من دو ساعت دیگه می رسم مشهد نگران نشید
یا خیلی کارای دیگه بکنم
پاسخ:
ایشالله یه همسر این مدلی نصیبت شه با هم بزنید بیرون...


من شاید قبلنا دلم میخاست شب بزنم بیرون ولی الان نه دیگه:))
من خیلی دوست داشتم پسر باشم
ولی الانم خیلی شیطون و آزادم

راستش پسرا دو برابر رنج و مصیبت دارن
پاسخ:
شیطنت فقط مختص پسرا نیست آخه...
منم خیلی شیطونم ولی یه دختر به تمام معنام!:))

+خب با این حساب چرا دوست داشتی پسر باشی!؟
توی دوران دبستان و رهنمایی دوستی داشتم که مدام آرزو میکرد کاش پسر بودم! اما منم نمیخواستم . اصلا دلم نمیخواست.
اتفاقا از اون روزی که حدیث رحمت و نعمت رو شنیدم کلی م ذوق کردم.
بعدترها وقتی فهمیدم تمام دنیا برای حضرت زهرا ساخته شده و من همجنس ایشونم، وقتی دلم میگیره و میتونم بگم مادر دست رو سرم بکش یا بغلم کن کلی ذوق زده شدم.
منم کارای مردونه میتونم بکنم. یعنی به نظرم الان لازمه یاد بگیرم. چون شاید یه روزی که احتیاج داشته باشم مردی کنارم نباشه اما وقتی مردی هست کارا رو میسپارم بهش.
من شاکرم که دخترم. همون حسی که تو داریو منم دارم.
البته یه جایی هست که ... .البته نگفتم کاش پسر بودم چون محدود به پسر بودن نمیدونم. نمیدونم. یه حس جالبیه. وقتی مدافعان حرم رو میبینم یه حسی دارم. از یه طرف دوست داشتم مثل اونا باشم. بعد از یه طرف دیگه میگم اگر پسر بودم و نمیرفتم و میترسیدم چی؟! پس خوبه که دخترم و با نیتم حداقل میتونم ثواب چنین کارایی رو ببرم!
خلاصه اینکه الحمدلله
الحمدلله
الحمدلله
:)))
پاسخ:
ای جونم
خیلی این حسها قشنگ!
ممنون که یادآوریشون کردی عزیزم:)

دختر که باشی خیلی نعمت یه جا داری!
شاید اصن معنی کلمه دختر مخلوق سفارشی خدا باشه!:))

اوهوم...اینجام باز خدا حجت رو برای ما تموم کرده!
ایشالله ما هم فرزند سرباز امام زمان تربیت میکنیم تا دیگه نیازی به دفاع از حرم نباشه!
ریشه ظلم رو بکنن!

ما نیز الحمدلله:))

:)))))) از دست تو دخمل هدایت اکمل بشیم صلبات
بله ممنووووووووووووون
شب خوش سید جان
پاسخ:
ایشالله:))))))

شبت خدایی حسنا جان ممنون بابت نظراتت:*
دقیــــــــــــــقن تمام حرفاتو خبول دارم ب شدت علاقمند شدم لباسامو تخییر بدم البته این مال الان نیستا کی عملی بشه الله اعلم
پاسخ:
خداروشکر...
یک دختر ماه به راه راست هدایت شد:)))

ایشالله بزودی هم عملی میشه!


+درست شد!؟:)
  • گمـــــــشده :)
  • نه واقعا...مشکلی نداشتم تا حالا..حالا اگه می خوای بحث کنیم و قانعم کنی و شَت و پَتَ م کنی می خوای بگم مشکل دارم..:)))))))
    پاسخ:
    من از خدامه دخملای اطرافم قدر دختر بودنشونُ بدونن!

    در نتیجه این جواب تو دو نکته مثبت برا من داره!
    یکی اینکه خوشحال میشم یکی اینکه خسته نمیشم :)))
    ی ایعتیرافی بنمویم نمیزنیم؟
    اون لباس پوشیدنه ک گفتما ب خاطر اینه ک ادای پسر درآوردن از لحاظ پوشیدن لباسشونو اینارو دومس ندارم ولی راستشو بیخوای لباسای پسرونه دومس میدارم :دی
    و یکی دیگر از اعترافاتم اینکه تا حالا تو عمرم چندبار بیشتر دامن نپوشیدم اونم برمیگرده ب سالهااااااااای دور... بیشتر بلوز و شلوار (الان اگ ناامید شدی من شرمندم) :دی
    پاسخ:
    ایشالله هی را براه برا مخاطب خاصت لباس پسرونه و مردونه بخری:))))

    +خب این متاسفانه یه فرهنگ غلطه که دامن پوشیدن رو از دخترا گرفت...چیزی که به نظرم نصف ظرافت دخترونه رو تامین میکرد...
    وقتی دامن و یا کفش پاشنه بلند بپوشی خیلی دخترونه رفتار میکنی خیلی از کارا رو نمیکنی...
    ولی خب شلوار و کفش اسپورت راحتَ ن و یه کم باعث شده ظرافت رفتاری و حتا اندامی دخترا گرفته بشه!:)
    ولی خب منم تعداد دامنام خیلی کمه...با شلوار راحتترم:))
    نوجونیام آره ب شدت کارام پسرونه بود و حتی عاشق شوت کردن توپو و فوتبال بودم (ناقص العقلی ک شاخ و دم نداره خواهر) :دی
    الااااااااان ولی فک نمیکنم ولی بعضی وقتا از دستم درمیره و از پله ها میپرم و مث ی خانوم متشخص نمیباشم :دی
    پاسخ:
    ای جونم وروجک بودی خب...
    این شیطنتا که اسمش پسر بودن نیس...

    منم تا دورُ برمُ خلوت گیر بیارم پله ها رو دوتا یکی میرم بالا یا میام پایین!:)))

    پس خدا رو شکر که الان از دختر بودنت راضی ای:))
    جااااااااااااااااان؟ یعنی چی لباس پسرا رو بپوشم عایا؟ ایششششششششش
    پاسخ:
    نععععععععععععععععع!
    مگه ادای پسرا فقط لباسشونه؟!

    ای جانم ینی این "ایشششششششششششششش" کلی حرف توش بودا...:))
  • گمـــــــشده :)
  • چرا من هر وقت که بابام به کمک یه مرد احتیاج داشت دوست داشتم پسر باشم...
    حتی الان هم وقتی می بینم گاهی تو هر زمینه ای به کمک نیاز داره و جنسیت من مانع ازینه که کمکش کنم مایل بودم که پسر باشم...
    اما درواقعیت و جدای ازین مورد مشکلی با دختر بودنم نداشتم. کارهای پسرانه ی خاصی انجام ندادم اما میل خاصی هم به پسر بودن نداشتم. جز همون یه مورد...
    مثلا یادمه امیرحسین مریض بود و یه شب بیمارستان ماند..یه سالش هم نشده بود. مامان و بابا بیمارستان بودن. بابا نمی تانست مامانو با بچه تنها بزاره. تمام شب رو تو محوطه ی بیمارستان می مانه. اون شب پیش یکی از اقوام بودیم. برای بابا اینا شام درست کردم که براشان ببریم ولی طرف ما رو نبرد. چون خیابان منتهی به بیمارستان تازه قیر ریخته بودن و لاستیک ماشینش قیری می شد!!!!!!
    خیلی بهم برخورد اون شب که چرا پسر نیستم که وسایل لازم رو برای مامان اینا ببرم..:|
    پاسخ:
    این شرایط خاص رو هممون تجربه کردیم!

    خیلی خوبُ دقیق گفتیشون...

    ولی کلن مشکلی با دختر بودنت نداری که خدا رو شکر؟!
    سلااااام سید جونی خــــــــــب با این حساب برم 75روز دیگ بیام :دی
    یادمه ی زمانایی عشق پسر بودن بودم و متنفر از دختر بودن اما حالا نه... عاشق دختر بودنم نیستم نه اینک دلم ب پسر بودن باشه ها نه ولی خب اینجوریم با شوق ازش تعریف نمیکنم شایدم از خسته بودنه :دی
    فک کنم من انقد بازیای پسرونه و تو محیط پسرونه بزرگ شدم اینجوری شدم باید برم ژنامو دستکاری کنم ولـــــــــــــــــــی عشق است این متنو باید هر روز برا خودم بخونم
    پاسخ:
    سلام بروی ماهت عزیزم!
    واقعن!؟ ینی متنم 75 خط بود!؟
    پایان نامه نوشتم پس!:))

    از چی خسته ای عزیزم؟!
    چیِ دختر بودن خسته َت کرده؟!

    سعی کن اینقد بخونیش که عاشق دختر بودنت بشی!

    +حسنا تو هم به سوالی که از یسرا پرسیدم ج بده بیزحمت...
    شده گاهی خودتُ پسر جا بزنی مثلن برا امنیت؟!
  • گمـــــــشده :)
  • لازمه بگم با همه ی حرفات موافقم..:))
    خیلی خوب توضیح دادی..^________^
    پاسخ:
    نظرتُ میگفتی خب!
    هیچوقت دوست نداشتی پسر باشی؟!

    یا مثلن وقتی یه جایی موقعیتشُ داری ادای پسرا رو درآری!؟
    هوم؟!
     پاسخگو باش موهندس!:))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">