مـ ــانـــ ـــده تـا پــ ــروانــ ــگی

دلخطــ ـی هایـــ َــــم
مـ ــانـــ ـــده تـا پــ ــروانــ ــگی


ســ ـــ ــلام
نام کوچک خداست...

------------------------------
جایی برای نوشتن در خلوتُ سکوت...

-----------------------------

اینجا "دلــــــــــــــــــخطــ " است
لطفا "دستــــــــــــــخطــ " نذارید...


-----------------------------

«هذا من فضل ربی»

----------------------------

«الهی و ربی من لی غیرک...»

---------------------------
گر اسیر روی اوییـــ نیست شو پـــروانه شو
پای بند ملک هستی در خور پروانه نیست

----------------------------
"اکثر" مطالبی که اینجا میخونید از خودمه
خــوب و بــدش رو بهم بگید

هرگونه برداشت "دلــانه" مجاز است...
هرگونه کپی پیگرد "انســـــانی" دارد...

اینجانب سید میباشم و به گفته شاهدین ماجرا جد ما بسی سنگین میباشد هر چند بنده هیچوقت این سنگینی را درک ننموده ام

چرا که همه کسانی که سادات تشریف دارند لابد جد سنگینی دارند!

در دنیای مجازی به واسطه پسوند نام مان همۀ شما ازین موضوع آگاهی دارید

البته بجز چند مورد که نمیدونستن سادات به دلیل سیادتمان افزوده شده:))


اما در دنیای این بیرون متأسفانه سادات اسم ما را ادا نمیکنند و صرفن سارا میخواننمان

ودوستانی که به تازگی با بنده آشنا میشوند اغلبن نمیدانند که ما سید هستیم و

بعد از یک مدت کوتاه یا بلند با عبارت " عههههههه شما سیدین؟!" مواجه میشویم!

گاهن نیز پیش آمده که سادات را بخشی از فامیلیِ مان تلقی کرده اند و بیخیال سیادت ما شده‌اند...



در این راستا خاطرات بسیار داریم که بعضی از آنها دوست داشتنی و ماندگار شده اند!

یکی از این خاطرات مربوط به دیروز است که یکی از دوستانم متوجه شدند بنده سید تشریف دارم و

بعد از تعجب " عه تو از کی سید بودی" گونه یک ماچمان کرد که بسی چسبید :))


یکی دیگر ازین خاطراتمان مربوط به دوران خوابگاه میشود...

هم اتاقی اسبقمان خال هاشمی جانمان را که به واسطه آستین کوتاهمون رویت میشد دید و

با قیافه ای طلبکارانه و لحنی دستورمآبانه فرمایش فرمودنه که " سارا این خالت چرا اینجوریه چرا برش نمیداری خب!؟"

حقیر هم با نگاهی عاقل در سفیهانه پاسخ دادیم که ایشان خال هاشمی بنده هستند و خیلی هم دوستش میداریم و

با خالهای دیگر فرق دارد... و او هم گف "عههههههههههههههه مگه تو سیدی؟ چرا من نمیدونستم!؟"

بعد از چند دقیقه یکی دیگر از رفقا خالمان را دیدند و همان حرف ها رو به نوعی دیگر بیان فرمودند و دوست اول با

یک قیافۀ بسیار دانشمندانه جواب من را به دوست دوم تحویل دادند و

من با لبخند رضایت و تعجب ناشی از اعتماد به سقف و توانایی یاد گیری دوست اول شاهد ماجرا بودم...


این بود انشای من در رابطۀ خاطراتمان...


+ در مورد صحت و سقم خال هاشمی اطلاعاتم کافی نیست فقط همین قدر میدونم که تو خاندان ما این خال و شکستگی پیشانی را همه دارند...


+ پدر گرام ما اسم من و بردارِ جان را نیز در شجره نامه خانوادگی وارد کرده اند و اینگونه ما با چند واسطه به امامِ جانمان میرسیم:)


یاعلی

  • سارا سادات

امشب شب تولد بهترین مخلوق عالم ُ ذریه پاکشونِ!

ازونا نوشتن که کار من نیست همه هم عظمت صاحب امشب رو میدونن...


ولی...

میخام دو کلمه برا خودم بنویسم!

امروز وقتی حرف شد در مورد پیغمبر رحمت ُ همه سکوت تحویل دادن خیلی دلم گرفت

وقتی از همه روز عید فقط یه لوگوی گوشه تی وی و یه فیلم مثلن خنده دار یاد گرفتیم...

آخه مگه کم اتفاقی ِ!؟

تولد دو تا از بهترین های عالم

پدر اسلام و پدر شیعه!


یه کمی فک کنم به حالُ روزم...چقد پیغمبر و امامَ م رو میشناسم؟؟!


نکنه به مرگ جاهلیت بمیرم...نکنه منِِ بچه سید، فرزندِ ناخلف باشمُ کافر بمیرم...


یا رحمة للعالمین مددنا...


عیدتون خیلی خیلی مبارک


+دلیل اینکه حضرت جعفر ابن محمد (ع) به صادق مشهور شدن رو میدونین!؟


+یه بار دیگه باید از مرقد به گنبد به گنبد سبز نگریست...


+بقول ساره من عیدی میخام هیچیَ م حالیم نیست :))



یاعلی

  • سارا سادات

گاهی وقتا دلم میخواد روح باشم!

روح بودن اتفاق خوبیِ به نظرم...

چون خیلی اتفاقا میتونه برا ادم بیفته!

حالا صرف نظر ازینکه چه جوری روحی خواهم بود...


ولی یه خوبی خیلی خوبی داره!


میتونم ساعت ها از نزدیک به اونایی که دوستشون دارم زل بزنم و نگاهشون کنم

بدون اینکه با سوالِ " چته! خل شدی!؟ چرا اینجوری نگام میکنی؟!" مواجه بشم...

و اون شخص مورد نگاه حتا منُ نبینه! (دلش بسوزه حتا!)

اینقد نگاه کنم که سیر باشم ...


یا مثلن هر جایی رو که دوست داشته باشم برم و ببینم و بگردم...

البته نمیدونم اگه روح بشم اجازه همچین کارای بهم داده میشه یا نه...

ولی خب اینم یه فانتزیِ دیگه!:))


یاعلی



  • سارا سادات

در روزهای سرد

وقتی دستهایت پناه دستهای سردَم نمیشوند...

وقتی حتا جیب کاپشنت هم نیست تا دستهایم را درونش قایم کنم...

یا چـای دوست ندارم تا به بخارش دل گرم شوم و من میمانمُ لیوان خالی...

دلم را به دستکش‌های دستبافم خوش میکنم...

دستهای من گرمَ ند... گرمِ گرمِ گرم...



یاعلی

  • سارا سادات
من از چیزای فانتزی خوشم میاد
در این راستا یکی از چیزهایی که خیلی اهلش هستم خرید لیوانهای خوشکله!

این دفعه در برابر  دیدگان متعجب سایرین رفتم یه لیوان ساده خریدم:)
و خودم این و این شکلی‌ش کردم!



لیوان ساده + لاک شده این چیزی که میبینید!
اگه شما هم مثه من نمیتونین از قلب قرمز دل بکنین میتونین هر طرف رو یه شکلی طراحی کنین...
اگه برس لاک هاتوون هم خیلی پهنه میتونین از یه چوب کبریت استفاده کنین!:))


یاعلی
  • سارا سادات

یه چند وقتیه افتادم تو خط دانلود و دیدن انیمیشن های برندۀ اسکار!


اسکار 2014!

آقای هابلُت!

من باهاش ارتباط برقرار نکردم ولی از چندتا نکتهَ ش خوشم اومد که همونا هم جایزهَ شُ حلال کردن براش!


اسکار2013!

مرد کاغذی!

انیمیشن مورد علاقه من که اگه بگم چه آنلاین و چه از آرشیو بالای 50 بار دیدمش اغراق نکردم!


اسکار 2012!

کتابهای پرنده شگفت انگیزِ آقای موریس لزمور!

من ازین هم خیلی خوشم اومد انصافن میشه یکی ازون کتابهارو آرزو کرد...


اسکار 2011!

گمشده!

این انیمیشن میتونه یه پیشنهاد خیلی خوب برای روزهای یکنواخت باشه... دلیلِ ش رو خودتون پیدا کنین...


+دوستای گلم میدونم حجم انیمیشن ها ممکنه زیاد باشه ولی میتونید یه کیفیت خوب با حجم کم رو از سایت آپارات دانلود کنید و ببینید!


+فعلن تا 2011 بسه بقیه َ ش برا یه فرصت دیگه!


یاعلی




  • سارا سادات

امشب شب تاجگذاری امام زمان و آغاز ولایت آخرین ولی خداست...

انگار خدا میخاسته کاملا اتمام حجت کنه 13 تا از بهترین هاش رو پشت سر هم ولی قرار داد

ولی هی مردم بی لیاقت یکی پس از دیگری اونها رو شهید کردند و

ثابت کردند این بی لیاقنی واسه یه نسل خاص نبوده و حدود 300 سال ادامه داشته!


این یعنی سنت استدراج خداوند متعال!

در نتیجه آخرین ولی رو برای خودش نگه داشته تا ما لایق بشیم!

پس با فراگیر شدن ظلم مطمئنن نمیشه که ما لایق باشم و ظهور فرا برسه!

بهتره منِ نوعی یه کمی توی دانسته هام تجدید نظر کنم!:|


ایضن امشب شروع سال 2015 میلادی هستش


و خب به کل عالم میشه امشب رو تبریک گفت!


و فک کنم یه دلیل خیلی خوب واسه یه شروع ِ خوب و قوی و جدید توی زندگی تک تکمون میتونه باشه!

من این همزمانی رو به فال نیک میگیرم!



+عیدتون مبارک عزیزانِ دلم!:))



یاعلی


  • سارا سادات

1.از صبح یه ریتم آهنگ افتاده بود تو کلم که هی تکرارش میکردم توی ذهنم!

به نزدیکای ظهر که رسیدم حس کردم باید دیشب شنیده باشمش ولی نشنیده بودم پس احتمال دوم خواب بود!

ولی مگه میشه تو خواب آهنگ گوش داد!؟


2.از لیست بروز شده های بلاگفا رفتم وب یکی از دوستان ... و عنوان گرامی مطلبشون یه شعر ناب بود!


3. عصر سوار تاکسی بودم یه آهنگی از رادیو پخش میشد یک آهنگ دلپذیر...


4. چن دیقه پیش یه پیشنهاد از نوع موسیقایی داشتم!


حالا مطمئن شدم که امروز من به رنگ چارتار شرو شده بود...


هر سه مورد اول دقیقن یک آهنگ بودند!

و آهنگ چهارم...


یاعلی


  • سارا سادات

اوصیکم به تماشای این انیمیشن دوازه دقیقه‌ای

کلیک


گرافیک فوق العاده ای نداره ولی برنده جایزه اسکار سال 2008 شده!

فقط ببینید من هیچی نمیگم دیگه!



یاعلی

  • سارا سادات

اصلن مگر می‌شود در این رنگ ها غرق نشد...



+فوتو بای سارا سادات : دی 93

+ثبت میکنم تاریخ شروعَ ش را به امروز ساعت 13:30!


یاعلی

  • سارا سادات