یه چند وقته تصمیم گرفتم شاد زندگی کنم...
از همون موقعی که این تصمیم رو گرفتم مریض شدم...5 روز تمام هیچی نمیتونستم بخورم!
از شدت ضعف جسمی اکثرن خواب بود حتا دارو هم نمیتونستم بخورم برا همین حالم دیرتر خوب شد:(
اوضاع خیلی خیلی بدی داشتم!
آما
افسرده نبودم دلگیر نبودم ...
حال روحی خراب میتونی حال جسمی رو خراب کنه ولی حال جسمی خراب نتونست حال روحیمُ خراب کنه...
اگه گریه میکردم از درد بود نه از غم
اگه بیحوصله بودم از بیماری بود نه بیحالی!
درد داشتم ولی غم نه!
پژمرده بودم ولی دلمرده نه!
خیلی مهمه تصمیمون برای زندگی چیه!
غمگین باشیم با گاهی لبخند ِ کوتاه!
یا خندان باشیم با گاهی غمِ کوتاه...
من نمیگم غم داشتن بده!
اتفاقن نع!
یه سری غم ها مثه غم های ساره ای یا پاکباخته ای باعث میشن آدم تمام تلاشش رو برا بهتر شدن انجام بده!
ولی نباید راکد شیم...
زندگی شبیه گوره خره!
خیلی مهمه که فک کنیم سیاهه با راه های سفید
یا سفیده با راههای سیاه...
+این فاصلۀ این دوپست رو بر من ببخشایید و نزنید:))
یاعلی