بعضی از ما، گاهن به خاطر شرایطی که تو زندگی برامون پیش اومده آدمهای مقصد گرا و نتیجه محوری هستیم. ینی چی؟
یعنی خوب یا بدِ اتفاقاتِ اطرافمون رو با توجه بهخوشآیند یا ناخوشآیند بودنِ نتیجه توصیف میکنیم.
و این وسط کلِ مسیر و تلاشهامون برای رسیدن به مقصد روبه طور کل نادیده میگیریم.
مثلا اگه کسی توزندگیش عاشق شده باشه ولی بههر دلیلی از اون فرد جدا شده باشه با عبارت شکست عشقی توصیفش میکنیم.
یا
کسی که کلی زحمت کشیده برای کنکور یا هر امتحان مهم دیگهای و قبول نشه یا
رشتهٔ دلخواهش نباشه سریع میگیم شکست مقدمهٔ پیروزیه...
ولی واقعا باید این نتایجِ حتا غیرقابل قبول رو به شکست تعبیر کنیم؟؟؟
باید
بلکل رشد و شکوفایی عاطفی و بزرگ شدنِ شخصیتی ِ فرد اول، و دانش و یادگیری
و تجربیات شخص دوم رو نادید بگیریم و از کل لذتهایی که تویِ مسیر
چشیده شدن غافل بشیم؟؟؟؟
بهتر نیست فککنیم سفر همونمسیرِ نه مقصد؟؟
#نتیجه_گرا_نباشیم
یاعلی