هنگام رفتن تو اذان شد
خورشید، پشت ماه، نهان شد
بعد از تو عشق روزه گرفت و
ماه شهادتَ ت رمضان شد...*
در شب قدر دلــم بـا غـزلی هـمـدم شـد
بـین مـا فاصله هـا واژه بـه واژه کـم شـد
چـارده مرتبه قرآن کـه گـرفتـم برسـر
حرم یک به یک ابیات غزل، محرم شد
ابـتـدا حرف دلم را بـه نـگـاهـم دادم
بوسه می‌‌خواست لبم، گنبد خضرا خم شد
خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت
گـفـت: ایـوان نـجـف بوسـه گـه عـالـم شـد**
شهادت بابا جان (ع) تسلیت باد
+ سه شب است چاه‌ها بی‌همدم شده‌اند...
*حافظ ایمانی
**سید حمید رضا برقعی
بزرگترین نعمت زندگی داشتن دوستای خوبیِ که بتونی بهشون بگی حالم خوب نیست!
تا حالاش خیلی کلی بود...
ولی به نظرم ازون نعمت بزرگتر اینِ که همچین دوستی داشته باشیُ باز بهش بگی خوبم و اون بگه فدای لبخندِ ظاهریت!:)
و از پشت صدات یا نوشته هات بفهمه که خوب نیستی...بفهمه وقتی وسط یه مکالمۀ شلوغ سکوت میکنی چه مرگته!
بفهمه یک جای کارِت میلنگه ُ یکپارچه آرامش بشه برا دلداریت...
من قدرِ همچین دوستاییم رو میدونم...
+مخاطب خاص دارد که خودش میدونه کیه و خدا کنه بدونه چقدر دوسش دارم :))
یاعلی
این سارایی که الان اینجا نشسته و مینویسه و با غم و شادی های زندگیشُ میگذرونه
نتیجه آرزوها و خواسته های ده سال گذشته ش هستش...
تمام رؤیاهایی که توی هجده سالگی برای ده سال آینده م ترسیم کرده بودم زندگی امروزمُ میسازن....
لحظه به لحظه غم و شادی هام...
شاید که نه حتمن با چیزی که توی هجده سالگی آرزوشو داشتم خیلی متفاوتم
حتمن متفاوتم که نگاه به گذشته حسرت به دلم میشونه
حسرت کارهایی که کردم و نکردم...فرصتهایی که سوزوندم و استفاده کردم...حرفهایی که زدم یا نزدم!
ولی این سارای الآن حاصل همۀ این حسرت ها و راضی بودن هایِ از گذشته س!
و همین سارا میشه گذشته ای برای روزهای بعدم...
برای ده سال آیندم...
من برای ده سال آیندۀ زندگیم خیلی آرزوها دارم مثلِ همه!
ولی به نظرم مهمترین ش یک چیزِ!
آرزو دارم ده سال آینده عبارتِ "ای کاش" توی زندگیم جایی نداشته باشه...
هر چه هست تلاش برای بهترُ بهتر شدن باشه و نه سرزنشی برای روزهای از دست رفتم...
یاعلی
ما فقط یک بار زندگی میکنیم...
سعی کنیم بهترین جوری که میشه زندگی کرد...
انگار که چند بار برگشتیم و روزهامون رو درست کردیم...
همون جوری که آرزو شو داریم باشه...همون جوری که توی آخرین بار بهش راضی میشیم...
از اول همونو زندگی کنیم!
چون نمیتونیم برگردیم به عقب!
یاعلی
ﭘﻠﮑﻢ ﺭا ﻣﯿﺸﻮﯾﻢ
ﻭ ﻣﯿﭽﻼﻧﻢ
ﻭ ﻣﯿﺘﮑﺎﻧﻢ
ﻭ ﭘﻬﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺭﻭﯼ ﺑﻨﺪﺩﻟﺖ...
مراقب باش ﺩﻟﺖ ﻧﻠﺮﺯﺩ...
ﺍﺷﮏ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﺭﺍﯼ ﺷﺴﺘﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻡ...
ﯾﺎﻋﻠﯽ
دلم میخاد بمیرم...
قلبم داره میترکه ازین همه ناهنجاری...
خدایا خودت به دادمان برس...
یاعلی
ﮔﺎﻫﯽ ﺗﻮﺍﻧﺎﯼ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺷﺎﺩ ﻭ ﭘﺮ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ،